سريال طنز وروشنگری
حميد برنا حميد برنا

آغاز نشرات اکتوبر سال 2006

پيوست به گذشته

مناظرهء

کاکه تيغون وکربلايی

بخش چاردهم

سال دوم

       جمعه 29 فبروری 2008، هنوز هوا برای بيرون رفتن از خانه مساعد نيست، هردو دوست در خانهء کاکه تيغون بعد از صرف طعام به مناظره ميپردازند:                        

کاکه تيغون: کربلايی جان بسيا پُشتت دق شده بودم، زيات وخت شد که درک نداری؟          

کربلايی: کاکه جان ده اوُ جُمه پيشتر همينجه بوديم، صِرف يک هفته س که نديديم.         

کاکه تيغون: هر روز که تُره نمی بينم سرم هفته ها تير ميشه، بگو کربلايی جان چی گپای نو شنيدی؟                                                                                                    

کربلايی: خبرا خو هر روز زيات اس، مه چن تايش که از بی بی سی شنيدم بريت ميگم:      

- ده اوغانستان ده يک ميله سگ جنگی، يک انفجار شد، ده ارغنداب که حدود 80 نفر سگبازا وسيل بينا کشته شدن.                                                                        

- کوزوا آزادی خوده از صبرستان گرفت، يانی يوگوسلاويا، مثل هند ديروز وخراسان ما واری چندين تکه شد، روسيه مخالف ای گپ اس،ده صبرستان سفارت امريکاره َدر دادن.

- حالی ده وطن ما بعوض خشخاش بخير چرس کشته ميشه، چون ده ترياک قهرمان شديم و90 فيصد ترياک دنياره ما ده اوغانستان توليد وقاچاق ميکنيم، حالی بايد ده چرس هم پس نمانيم که شرم اس.                                                                                         

- ده پاکستان ده انتخابات مشرف شکست خورد وحزب بوتو پيش قدم وبرنده شد.          

- آستراليا تا اواسط امسال عسکرای خوده از عراق ميکشه.                                          

- باز يک ولسوالی ده اوغانستان از تصرف دولت برآمد، ولسوالی دولتيار غور توسط گماشته های طالبا ده بين پوليس ملی سقوط داده شد، ای کاره يک قومندان سابقه جهادی که برطرف شده بود کده و سلاح ومهمات وپول وخزانه حکومتی ره چور وباخود بوردن.    

- وزير داخله از يک حمله ده راه رفتن به لغمان ده ولسوالی سروبی جان به سلامت بورد، سخن گوی طالبا گفته که ما از آمدن وزير خبر داشتيم، کاکه جان ای دو خبر يک زنگ خطر تازه س ونشان ميته که طالبا ده بين پوليس ووزارت داخله نفر داره!                           

- باد ازيکه فاش شد پرنس هری يانی بچهء شاهزاده انگليس ده 500 متری با طالبا ده جنگ اس، انگليسا اوره دوباره به لندن خاستن، مسلمانای افراطی که ده انگلستان هستن به شرکت نواسه ملکه اعتراض کدن وطالبا گفته اگه دوباره شاهزاده انگليس ده اوغانستان بيايه حملات خوده زيات تر می سازن.                                                                  

کاکه تيغون: کربلايی جان ده همی دين مبين اسلام سگ جنگی اجازه اس، که مردم ما ای بی زباناره سريکی دگه ميکشن؟ باز بد تر از اوُ ده ميله انفجار ميشه ومردمای سيل بين کشته ميشن؟

کربلايی: کاکه جان يگانه دينی که از آدم جنگی گرفته تا فيل جنگی، شتر جنگی، سگ جنگی، و ... بودنه جنگی اجازه اس همی دين مبين اسلام اس؛ غير از گدی پران جنگی که اجازه نيس.

حتا آيه شريفه اس که بکَُشيد ای مسلمانا، آنقدر بکشيد، تا ده روی زمين کفار نمانه وکفارام همو امتای پيامبرانی که ده قرآن شريف گفته که( لانُفرق بين اَحَد من الُرسلهِ ط.) يانی فرق بين هيچ يک از پيامبران ( فرستاده شده گان) نيس. اونمواستن ( آنها هسنتد) يانی يهودا، پيرو موسا عليه السلام وعيسويا، پيروان عيسا عليه السلام، اينالی آدم نميفامه که چرا ای کسای که اُمتای پيامبران مرسل هم هستن، بايد از طرف مسلمانا کشته شون، وام قتل عام، ای گپه بايد از آخندا يا ملا ها پُرسان کنيم، کله مه خو کار نميکنه.

کاکه تيغون: خو خدا ای کسای ره که حوادث انفجاری قندهار کشته شدن بيامرزه، ای انفجارام حتمن کار طالبا بوده باشه، يا هيچ کم نميشن، همی ديروز ده جماعت خانه ميگفتن که يک تعداد زيات شان ده هلمند از طرف قوای دولتی کشته شدن وگرفتارام شدن، که وارام عوض نان خور مفته ميکشن، چرا که ده بندی خانام جای نمانده باشه، باز يک عالم مصرف داره، کربلايی جان نگفتی خی دليل زياد شدن طالبا ده چيس؟

کربلايی: ای عوامل مختلف داره، يکی خو هموس که شبکه تروريست پرور ها به يا ضرورت داره ودگه ای که تاريک ( تحريک) غير مسلمانا، ده عوض پول دادن، اولاداره توسط پدرای شان طالب می سازن و ميگن اگه کشته شوين راسن ده جنت ميرين، چراکه شهيد راه خدا استين وآيهء شريفه اقتلوا... ره بری شان ياد ميتن( وَجَاهدوا فی سبيل الله) ره که جاهدوا ره، بکشيد معنا ميکنن.

کاکه تيغون: خو کربلايی جان دگه چی گپاس؟

کربلايی: کاکه جان کانادا بخير گفتن ده سال 2011عسکرای خوده از اوغانستان ميکشن.

- طالبا گفتن که بايد شبانه، دستگاه بی سيم فلج شوه چراکه گپای ماره می شنون و پلان حملات ماره خنثی می سازن يانی که استراق سمع ( گپ دزدی) از تيلفون ميگن.

کاکه تيغون: عوض ای گپ طالبا می گفتن که ما هر چی کديم بانين ما آزاد، ماره غرض نگيرين که خوب تر تخريب کاری ودهشت افگنی کنيم.

کربلايی تبسم کنان ادامه ميدهد:

کربلايی: ده اوغانستان با تائيد از مصوبه يونسکو روز زبان مادری بتاريخ 22 فبروری تجليل شد وکشت وکشتار وانفجارات خود زيات اس زودتر کدامشه بگويم.

بازی گپای نو برآمده.

کاکه تيغون: چه اس ای گپای نوکربلايی جان؟

کربلايی: بازی ها ميگن که لغات عربی ره به واژه های دری بايد تبديل کنيم، مثلن: عوض مرتجع که طرف پس ميره، بگويم" پس انديش" وعوض مترقی که به پيش ميره، بگويم " پيش انديش" وهمطو در مورد ديگه واژه ها.

کاکه تيغون: خوب اس کربلايی جان، دگه طرفدارای ظاهر شاه ره پس انديش ميگيم، کربلايی جان پس انديش گفتی همی مسکين يار يادم آمد، ميگن که روز شنبه 23 فبروری ده مونشن آمده بود، چی گفت، بری چی آمده بود؟ کی ده جلسه ش شرکت کده بود ؟

کربلايی: گاکه جان يک دوست مه چشم ديد وگوش شنيد خوده نوشته کده، بريم همی چند دقيقه باد خات رساند، اون يکجايی ميخانيم، ای دوست مه نام خوده بروزن مسکينيارمانده ، کاکه تيغون: اونه آواز زنگ دورنويست ( فاکس) رسيد، همی خات باشه؟

کربلايی: بلی کاکه جان همی س. باز بی آب وپرده شده باشه.

کاکه تيغون: باز چرا؟

کربلايی: کاکه جان يکدفه بريت گفته بودم، که داکتر هاشميان باجه مسکن يار، بی آب وبی پرده ساخته بوديش، اوره( جاسوس، جعلکار، بی ادب وضد دموکراسی) خانده بود، حال مردم ده اينجه همی نوشته " چقمقه" که از سايت انترنيتی پخش شده خاندن، حالی همه گپه می فامن واونموس که باز بی آب شد!!!

واز طرف ديگه سايتهای انترنيتی مشعل وپندار نوشته آغای مير عزت الله ساپی ره که قوماندان  امنيه ولايت باميان وپسانا معاون اوّل قوماندان ولايت کابل بود، نشر کده وده اونجه نوشته کده که ده همو وخت که آقای سيغانی مرحوم سناتور بود، تظاهرات از طرف حزب خلق وپرچم وشعله جاويد راه اندخته شده بود، 160 تن گرفتار  ومحرکين که برای آتش سوزی سرای ها تجارتی، مغازه ها وچور وچپاول بانکها، ترور مخالفين گرفتار شدن،ده بين محرکين يکی هم حس اميری( سيغانی) بود، که پدرش به پاچا که ظاهر شاه بود تعهد کده بود که اگر کدام وخت بچيم کافر ومرتد گردد، زير قدمای شاه اوره نابود ميکنم، دگه محرکين به سزای اعمال شان رسيدن، امّا حسن اميری، طرف کوه دامن، گريخت وکتی الماس قره باغی، مجيد کلکانی که تعداد شان به 120 نفر می رسيدن به راه گيری، دزدی وآدمکشی مصروف بودن خلاصه ايکه تا آمدن حفيظ الله امين گُم بود وما ( عزت الله ساپی) ده فکر فرار بوديم، که يک روز حسن اميری کتی چند تا خلقی، دو پسر همسايه ماره کشان، کشان طرف موتری می بردن وحسن يک نفر شانه کتی کلاشينکوف کشت، مه که نزديک شدم، گفت سبا نوبت توس، همو بود که سوبش ( صبح همانروز) از وطن برآمدم، اينه کاکه جان يام دوست صميمی وهمکار مسکين يار، که جانی، دزد، آدم کش، خطا کار نه صواب کار،گناه کار نه ثواب کار برآمد.

کاکه تيغون: خی اوّل ای حسن اميری کتی حفيظ الله امين بود، حتمن عضو سی آی ای هم بوده باشه؟

کربلايی: کاکه جان بی سند گپ نزن. اول سندش پيدا کو باز بگو!

بيا که بخوانيم چشم ديد وبدو گوش شنيد آغای مظلومياره وپيش ازی يک دوست دگه مه ( فواد جان پاميری) تيلفون کده بود که ده ای نشست حدود 200 نفر جمع شده بودن، که تقريبن 100 نفر شان پيش انديش( مترقی)، 70 نفر ميانه انديش يا سيل بين و30 نفرام پس انديش يانی طرفدار مسکين يار واميری وآغای پاشان، که گرداننده يا رئيس دفتر شان بود، بودن،

اينه نوشته ژورناليست چيره دست آغای مظلوم يار:

 

 


"مسکینیار،یا مسافری در سراب مونشن

 

بدون شک تعداد زیادی از هموطنان ما در خارج کشور با نام و شخصیت سوال برانگیز  آقای مسکینیار آشنا هستند . وی با پخش برنامه های تلویزیون « آریا نا افغانستان اش » میخواهد به صفت یک شخصیت سیاسی در جامعه ای افغانی برای خود جایگاهی دست و پا نماید . نمونه ای از آخرین تلاش های ناکام وی، سفر نافرجام اش را در شهر مونشن  آلمان به روز یکشنبه24ماه فبروری  میتوان نام برد.  

  اینبار آقای نبیل ـ غمین  عزم سفر نمودند ، تا یک تیر دیگر شان را از کمان « معرفت !» شان برهاند ، اما دریغا که این بار هم مانند گذشته ها این تیر را به تاریکی نشانه رفتند که خود شان هم ندانستند به کجا اصابت نمود . یکی از سردرگمی های سفر مونشن شان این بود ، که تا آغاز شروع تیراندازی شان ، کسی از قصد و عزم ایشان آگاهی نداشتند ، همه یکی از دیگر میپرسیدند : برای چه آمده است ؟ یکی میگفت برای پایه گذاری نماینده گی «آریانا ـ افغانستان » آمده ، یکی هم از ایجاد پایگاهی برای « حرکت ملی ! اصلاح اش » یاد میکرد.

مهمانان ! فقط پس از آنکه داخل صالون مربوط به یکی از کلیسا های شهر مونشن شدند و یاداشت های صورت جلسه را بدست آوردند   از عزم سفر ایشان آگاهی یافتند .

  در جمع « مسافران حرکت » چهره های شناخته و نا شناخته شده ای به چشم میخورد، اما چهره ای  آقای امیری دشنامچی بیشتر از همه پرتو افشانی میکرد.   آقای نجیب پاشان که  در گذشته عضویت ح . د. خ.ا. را داشتند آغاز محفل را اعلان نمودند و پیوست آن «مسافران اصلاح  » به سخنرانی های شان آغاز نمودند . آنها با طمطراق از ایجاد « حرکت ملی ! اصلاح»در ایالت بایرن ، که شهر مونشن مرکز آن میباشد ، حرف هایی به شنونده گان تسلیم دادند ، اما آنها از یاد بردند که در ایالت بایرن بیشتر از چهار هزار افغان مهاجر زنده گی میکنند ، و این چگونه حرکت ملی میباشد ، که فقط برای پنج در صد این تعداد دعوت نامه هایی فرستاده شده بود ؟ فقط با کمی مبالغه میتوان از حضور دو صد تن در جلسه یاد نمود.           

در آغاز، جلسه با نظم خوب شروع بکار نمود نظم جلسه زمانی برهم خورد که یکی از اعضای هیأت رهبری حرکت ملی اصلاح که در هیأت رئیسه جا داشت آقای سرور رنا عضو تازه وارد هیأت رهبری حرکت اصلاح از شهر مونشن آلمان ، امیر عبدالرحمن خان و نادر خان را در کنار غازی امان الله خان قهرمان ملی خطاب نمود و از داخل تالار مورد اعتراض حاضرین قرار گرفت تا اینکه یکی از جوانان در بخش سوالات بار دیگر این مساله را چنین مطرح کرد :  زمانیکه رهبری حرکت شما کسی را که 70% نسل یکی از ملیت های ساکن در کشور را بی رحمانه به کشتارگاه برده ،  قهرمان میگوید ، پس میتوان در مورد حرکت شما نیز  قضاوت کرد."

کاکه تيغون: ای سرور رنا همونيس که بری ظاهر شاه ُدمبک ميزد وگفته بودی که کاتب اوراق وزارت خارجه ظاهر شاه بود.

کربلايی: بلی کاکه جان هموس، خو گوش کو ديگه گفته های ازی ژورنالست  وگزارشکره.

"مسله اساسی اینکه جناب مسکینیار چند بار تکرار کنان گفت که حرکت به اصطلاح ملی اصلاح و تلویزیون خداداد ش( تا امروز از منابع تمویل پولی آن حرفی به زبان نمی آرد )  بی طرف نه بلکه سیاسی اند. از آنجاییکه اکثریت اشتراک کننده گان محفل را روشنفکران وابسته به سازمان های سیاسی مختلف تشکیل میداد ، تا پایان منتظر بودند که مختصراً پلان ها و برنامه   سیاسی این حرکت را از زبان بنیان گذار آن بشنوند. به عوض ، جز دشنام و ناسزا به سازمان های سیاسی دیروز و بی کفایتی حکومت موجود  چیزی دیگری نشنیدند . فراموش نشود که از لابلای همین گونه صحبت های آقایون رهبری حرکت چنین استنتاج می گردید که اصلاً این ها به راه سیاست هم قدم نگذاشته اند چون صحبت های هریک آنها بسیار پراکنده و خیلی متضاد به نظر میخورد  ، چنانچه آقای مسکین یار از دوستان بین المللی خود صحبت میکرد و آقای وردک آنها را بارها  اشغال گران نامید. این آش و این کاسه . 

مساله دیگر اینکه خانم مریم هوتک که با زحمات زیاد محفل را سازمان داده بود برایش از جانب هیأت ریسه اجازه پیش برد برنامه را که قبلاً خود تصویب نموده بودند داده نشد و خانم مریم با بانگ رسا مانند یک زن با شهامت هیأت رئیسه را مخاطب قرار داده گفت : « که در این جا هم هنوز مرد سالاری است » و در قسمت دیگر پروگرام زمانیکه از ایشان تقاضا گردید تا برنامه را پیش ببرند به رسم احتجاج جایگاه خود را ترک گفت و در میان شنونده ها نشست.

با وجود اینکه سخنرانان هیأت رئیسه هریک به استثنای جناب محترم پوهاند حیدر داور دیگران (آقایان مسکینیار ،وردک ، رنا ، سیغانی«حسن امیری» ) در نظر گرفتن عفت کلام را در صحبت ها یاد آوری مینمودند خود به بی عفتی کلام دچار شده و ادای کلمات مانند « بی عقل ، دست نشانده ، جنایتکار ، قاتل ، بی وجدان ، زورشان به خر نمیرسد میزنند در پالانش . . .  » را بالای افراد که تا هنوز جرم شان معلوم نیست و حتی محکمه این آقایون هیأت رئیسه هم نتوانسته است علیه آنان اسناد را ارایه نماید جز چرندیاتی که همه از زبان مبارک آقایون مسکین یار و امیری از تلویزیون شان  شنیده شده است، متوسل شدند اما زمانیکه جوانان با تمام ادب و احترام سوالات اساسی را مطرح مینمودند ، هیئت ریسه  اینها تهدید به کنار رفتن  از میکروفون مینمودند. آیا شما آقایون هیأت رئیسه به یاد دارید.با تاسف که من نام ان جوانان را نمیدانم اما به خاطر شما می آورم همان جوان 20 ـ 22 سالۀ ای که میخواست به سوال آقای وردک  پاسخ گوید اما شما مخالفت میکردید و میگفتید که این جا جای دیالوگ نیست و آن جوان تاکید میکرد که آقای وردک از حاضرین سوال نمودند من جواب میدهم بالاخره  حاضرین شما را مجبور ساختند که به او اجازه بدهید  به خاطر دارید که جوانک های امنیتی شما با جمپر های سیاه میخواستند آن جوان با شهامت را از میکروفون  دور نماید . ( آقای صبغت الله مجددی هم در اولین لویه جرگه این کار را در برابر یک خانم نموده بود).

تعداد زیاد حاضرین محفل روشنفکران سیاسی سازمان های فعال در شهر مونشن بودند که غرض تبادل نظر به تالار تشریف آورده بودند نه به مثابه پشتیبانی و یا همنوایی  با حرکت ملی اصلاح ، که متاسفانه در بخش سوالات برای تعداد زیاد اینها اجازه سوال داده نشد و اسامی  ثبت شده توسط یکی از سازمان دهنده گان دیگر این محفل آقای نجیب پاشان از فهرست صحبت کننده ها برداشته شده بود .

با صحبت های غیر مسئولانه هیأت رهبری حرکت ملی اصلاح محفل آنچنان از کنترول خارج گردید که گرداننده پروگرام حاضرین را اخطار گونه تهدید نمودند که پلیس در پایین آمده است.

افراد انتصابی کمیسیون ها و رهبری حرکت ملی اصلاح در بایرن از جانب آقای وردک معرفی گردید و گفته شد که انتخاب ! گردیدند ما کور شویم اگر کدام رای گیری را در محفل دیده باشیم این سوال را که این افراد انتصابی اند یا انتخابی محترم فدایی نیز از هیئت رهبری حرکت که در جایگاهی هیأت رئیسه قرار داشتند پرسیدند که متاسفانه جوابی نشنیدند.

در جریان تفریح در پایین صالون تعداد از بادی گارد های چهره شناخته شده  آقای سیغانی(حسن امیری ) بسوی یک تن از افراد که با امیری محترمانه در صحبت بود حمله بردند تا او را مورد لت و کوب قرار دهند اما از جانب تعدادی از حاضرین جلوگیری به عمل آمد.

در صالون برای سوال کننده های از جانب هیئت رئیسه مخصوصاً آقای مسکینیار مزاحمت صورت میگرفت تا اینکه یک تن از اشتراک کنند گان که نسبت کمبود چوکی در کنار میز نشسته بود آقای مسکین یار را مخاطب قرار داده  به آواز بلند گفت که « اجازه بدهید این جا تلویزیون شما نیست » و حاضرین به رسم تایید صدای خود را بلند نمودند.

لازم به تذکر است که در تالار و تخته اعلانات دهلیز شب نامه گونه ای که قبلاً در مورد وابستگی شخصیت آقای مسکین یار با سی آی ا در یکی از سایت های اینترنتی از جانب هاشمیان باجه ایشان به نشر رسیده بود توسط حاضرین نیز پخش شده بود که یک کاپی آن بدست خود جناب آقای مسکینیار در هیأت رئیسه نیز رسید که بعد از مطالعه تغیرات عجیبی در چهره شان نمایان گردید.

یک روز پس از، به گفته آقای مسکینیار همایش مونشن دوستی برایم تیلفون زد و از من خواست تا برنامه تلویزیون مسکینیار را نگاه کنم ، پس از آنکه کانال تلویزیون را عوض نمودم باز هم همان مهمان ناخوانده به مقابل چشمانم ظاهر گردید ، ناگزیر گوش دادم که باز چه دُر فشانی خواهد کرد . اندکی بعد پی بردم که دارد در باره کار روایی های دیشب « مسافران اصلاح ! » و آن همایش ! شکوهمند !!! ، سخنهای تحویل شنوندگان میدهد . زمانیکه خوب به چهره اش خیره شدم دیدم که از  سر و صورت اش عذاب وجدان میبارید و کمی احساس آرامش نموده با خود گفتم : « نه هنوز هم وجدانش اذیت اش میکند ...» و بدون شک به این نکته پی برده که سفرش به شهر مونشن بیشتر به  گذز از سراب میماند تا به یک همایش ."

اينه کاکه جان: يام سفر بی دست آورد آغای مسکين يار.

کاکه تيغون: ای آغای پاشنام رفته ده سی آی ای؟

کربلايی: کاکه جان ای ره بايد از حسن سيغانی پرسان کنی، که او هم يک وختی ده زمان حفيظ الله امين، کلاشينکوف داشت ويک جوانه ده روی سرک کشته بود، که البته ده حزب حفيظ الله امين بوده. 

کاکه جان، امروز بسيار نا وخت شده، بدو بدو که جماعت خانه بريم. يا الله.

------------------------------------------------------------------------

بخشهای ديگر انشأالله در هفته ها آينده.

 

     

 

 











 


March 2nd, 2008


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
شعر،ادب و عرفان